مرثیه ای برای یک رویا
ماه رمضان رسیده است و حال این روزهای من گاه متفاوت میشود. آری گاه می شود که رویاهای گذشته ات را از دست رفته و دور می بینی. به دنبال شانه ای میگردی و نمی یابی که فریادهای درونت را با او نجوا کنی. کاستی هایت که فزونی گرفته اند و غالب شده اند را میبینی که تو را مقهور زمان و مکان و گذشته و آینده ات میکنند. چنین است که می نشینی و مرثیه ای می خوانی برای یک رویا و چونان که برای آنچه رفته است مویه می کنند مروری داری بر داشته هایت و باخته هایت. اما من همچون همیشه امیدم این است که گرهی از کارم گشوده شود و بازگشتی داشته باشم.
+ نوشته شده در دوشنبه دهم مرداد ۱۳۹۰ ساعت 11:7 توسط روزها
|