آخر هفته گذشته از سر کنچکاوی همراه یکی از دوستان جلسات مطالعه انجیل به کلیساشون رفتم. اینجا کلیساهاش هم مدل به مدل هست این کلیسایی که رفتم یکم سنتی تر بود. مراسم شامل خوندن دسته جمعی شعرهای مذهبی، دعا و کمی هم موعظه بود. بعدش هم به دعوت همون دوستم با خانواده اش و زوج میانسال انگلیسی که مهمونشون بود به رستوران هندی رفتیم و تلپ پدر خانم دوست مربوطه شدیم که واقعا از این بخش آخر حظ روحانی عظیمی بردم.

چند نکته در مورد این تجربه برام جالب بود. اول اینکه پدر روحانی سیه چرده موقعی که موسیقی همراه شعرهای مذهبی پخش می شد در حالی که کنار همکارانش ایستاده بود و همه ردای سفیدی رو بر تن داشتن حرکات نسبتا موزونی رو از خود بروز می دادند.  علاوه بر این خود ارکستر، موسیقی و هارمونیش هم برام جذاب بود و من پیش خودم فکر میکردم که اگر ما هم از این دستاوردهای دنیای جدید استفاده کنیم واقعا اقبال جوانان رو به دین و دین ورزی افزایش خواهیم داد (استغفرالله چه شود). از حق نگذریم موسیقی و هارمونیش البته خیلی ملایم و دلچسبه و در ایجاد حالت روحانی تاثیر داره مخصوصا که شعرها رو با دیگران همخوانی میکنید.

نکته دوم اینکه یک رسمی دارند این عزیزان که در انتهای مراسموشون میرن جلوی مکانی که کشیش هست زانو میزنن و کشیش میاد و یک تکه نان کوچک رو میزنه توی شراب و میده بهشون بخورن که فلسفه اش رو اینجا میتونید پیدا کنید. من از اون جهت که مسیحی نبودم و شراب هم نمیخورم بنا به پیشنهاد دوستم رفتم جلو زانو زدم و دستام رو به صورت ضربدری روی سینه ام گذاشتم. پدر روحانی به من که رسید یک دعایی کرد بدین مضمون که ای پدر آسمانی خودت مسیح رو به این آدم کته کله قارپوز بفهمون من هم در این صحنه از ایشون تشکر کردم. یک آقایی هم اونجا بود که این شراب روحانی وقتی بهش رسید کلا کله رو کرد تو ظرف و شروع کرد به خوردن و بی خیال هم نمیشد که فکر کنم حال روحانی ایشون دست آخر از بقیه کیفیت بالاتری داشت.

در ایران که بودم فضای روحانی مسجد و نور سبز و عطر گلاب یا یاس و آدم هایی که سرشون پایین بود و آروم عبادت میکردند برام تداعی کننده حالت روحانی بود. نمردیم و دیدم که مردم ینگه دنیا با حرکات موزون وبوی تند الکل حالت روحانی برای خودشون ایجاد میکنند. چه عرض کنم.